آسیب شناسی حکومت اسلامی در سیره نبوی (2)
آسیب شناسی حکومت اسلامی در سیره نبوی (2)
پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله دین را مساوی نصیحت و آنرا اعم از نصیحت ائمه مسلمانان معرفی کردند:
آسیب دیگر برای دولت اسلامی ، محدود شدن دین جهانشمول اسلام به یک سرزمین یا نژاد خاص است. براساس آیه شریفه «و ما ارسلناک إلا کافة للناس» ، پیامبر به محض استقرار حکومت در مدینه ، سفیران خویش را بهسوی پادشاهان کشورهای مختلف و رؤسای قبایل ارسال کرد. در این راستا و در دفاع از انسانیت و تحقق عدالت و رهایی انسانها از گمراهیها است که جهاد بهعنون یک اصل مشروعیت مییابد.
اسلام همواره حقوق شهروندان غیرمسلمان را همانند مسلمانان محترم شمرده و تکالیف ایشان را نیز مساوی میداند. بیتوجهی به این مسئله آسیبی برای حکومت اسلامی تلقی میشود. نبی اکرم براساس اصل مساوات در مسئولیتها حکومت میکرد. آن حضرت در ابتدای ورود خود به مدینه ضمن انعقاد عهدنامهای میان گروههای اجتماعی مختلف موجود در مدینه، در بخش مربوط به گروههای مسلمان، انجام مسئولیت دفاع از نظام را به مساوات مشخص کرد و چنین اعلام فرمود: همه گروههای مسلمان که به جنگ و جهاد میروند به ترتیب و به تناوب وارد جنگ خواهند شد.
در جامعه اسلامی ، غیرمسلمانان نیز میتوانستند با شرایطی خاص به تابعیت آن درآیند. این نوع تابعیت که با قرارداد دوجانبه انجام میگرفت در اصطلاح فقه اسلامی «ذمه» نامیده میشد. بر این اساس یهودیان، مسیحیان و مجوسان میتوانستند با دولت اسلامی معاهده ببندند تا در سراسر قلمرو حکومت اسلامی از آزادی، امنیت و حقوقی که برطبق قرارداد ذمه اختیار و امضا کرده بودند برخوردار گردند. مقصود اصلی از تشریع این پیمان، ایجاد محیطی امن و برقراری همزیستی مسالمتآمیز میان فرقههای مختلف مذهبی در داخل قلمرو حکومت اسلامی بود.
مهمترین آسیبی که در آخرین سخنان رسول خدا صلی الله علیه وآله درخصوص آینده حکومت اسلامی نیز ترسیم میشد، بحران جانشینی پیامبر بود. ایشان به شدت از مسئله رهبری امت اسلامی پس از خود نگران بودند و میفرمودند این امت 72 فرقه میشود؛ که تنها یکی از آنها برحق خواهد بود. با توجه به جایگاه اهلبیت علیهم السلام و توصیههای فراوان پیامبرصلی الله علیه وآله در مورد جانشینی علیعلیه السلام انتخاب او امری طبیعی مینمود. از اینرو جریان مدافع پیروزی خلیفه، در آن مبارزه سیاسی، محتاج پشتوانه فکری بسیار عمیقی بود. کس یا کسانی که میخواستند در مقابله علیعلیه السلام بایستند و از دستیابی او به خلافت ممانعت کنند و جای او را بگیرند، پس لازم بود نشانههای صلاحیت او را بشناسند و معادلی برای معارضه با آن یا دلیلی برای نفی آن بیابند. امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام صاحب جایگاه ویژهای در چشم و دل و منطق پیامبر صلی الله علیه وآله بودند و روایات بسیاری از پیامبر درباره شخصیت آنها بود. از اینرو مخالفان برای ایجاد بحران جانشینی به اقدامات گوناگونی دست زدند، از جمله: سیاست منع حدیث، جعل و اشاعه احادیث واحدی با جهتگیریهای خاص و دست زدن به معاملات سیاسی با لایههای ذینفوذ در جامعه آن عصر مانند خاندان ابوسفیان. این اقدامات از یکسو، زمینه را برای سلطه حزب حاکم فراهم آورد و انحصار رهبری فکری اهلبیت علیهم السلام را در افکار عمومی خدشهدار نمود و از سوی دیگر راه را برای سلطه درازمدت کسانی فراهم آورد که در معاملات سیاسی به توسعه اقتدار فکری خلفای اولیه و موجه و معتبر معرفی کردن آنها به جامعه و تاریخ، اهتمام نموده و از این راه، جای پای خود را در جریانات سیاسی و کرسیهای حکومتی پس از خلفا، پررنگ و مستحکم کردند.
آسیبشناسی اقتصادی
پیامبران و مصلحان اجتماعی برای اعتلای مقام انسان و پیشرفت و توسعه جامعه، با مرفهان به مبارزه پرداختهاند. مقابله با اشراف و اشرافیگری، از دغدغههای اصلی حضرت محمد صلی الله علیه وآله بود. آن حضرت برای مقابله با نظام منزلتی (تمایز ناعادلانه طبقاتی) که زمینهساز اعمال اشرافی بود و همچنین برای از بین بردن اعمال اشرافی، کارهای بزرگی انجام داد. آن حضرت صلی الله علیه وآله منصبهای بزرگی، چون امارت، ریاست، فرماندهی و سرپرستی امور اقتصادی را به اشراف و خویشاوندان ثروتمند خود و به کسانی که روحیات اشرافی و نگاه منزلتی داشتند، نداد؛ عباس عموی پیامبر و ربیعة بن حارث پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را نزد پیامبر فرستادند تا آنها را متصدی صدقات فرماید، ولی پیامبر صلی الله علیه وآله نپذیرفت. عباس عموی پیامبر صلی الله علیه وآله از ایشان خواست که منصب کلیدداری و سقایت را به او وا گذارد. پیامبر صلی الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: «کاری را به شما وا میگذارم که متحمل هزینهای شوید نه اینکه از آن درآمد کسب کنید».(15) ترویج و توسعه کارهای تولیدی و عمرانی، گسترش عدالت و توجه به مالکیت فردی و جمعی از دیگر راهکارهای نبی گرامی اسلام در مبارزه با مترفین تلقی میشود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مقام حاکم جامعه اسلامی، به کارهای تولیدی میپرداخت.
شاید مهمترین آسیب اقتصادی که هر نظامی ممکن است با آن روبهرو شود، عدم رعایت اصل عدالت و مساوات باشد. عدالت اقتصادی نظام اسلامی براساس معیارهایی معین تضمین شده است؛ برای مثال، میتوان به اصل مساوات در مالیاتهای اسلامی یعنی زکات، خمس، صدقات و ... اشاره کرد. این مالیاتها از همه کسانی که درآمد و دارایشان از مرزی فراتر رود گرفته میشود و به هیچ عنوان مسائل طبقاتی در آن راه ندارد. بدین ترتیب اسلام در ادای مالیات شرعی امتیازی میان پیروانش قائل نشده است و همه را در پرداخت حقوق واجب مساوی دانسته، همانطور که در پرداخت جزیه نیز میان اهل کتاب فرقی نگذاشته است. البته در این مالیاتها نه تنها وضع ناتوانان و نیازمندان بهطور کامل رعایت شده است و آنها از پرداخت معافند، بلکه بخش عمدهای از این مالیاتها با هدف تکافل اجتماعی در جهت تأمین ناتوانان و نیازمندان اختصاص یافته است. این مالیاتها به گونهای وضع شده که علاوه بر جلوگیری از طغیان، تراکم و تمرکز ثروت، فقر و ناداری و بینوایی را ریشهکن و زمینه عدالت اجتماعی را فراهم سازد که امنیت و آسایش جامعه جز در پناه عدالت اقتصادی و اجتماعی میسر نمیشود و آن هنگام است که حقیقت دین ظهور یابد و همگان در سایه عدالت به صلاح رسند.
آسیبشناسی فرهنگی و اجتماعی
از همینرو، پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله در حجةالوداع در ضمن خطبه مشهور، سیره مساوات را نیز آموخت:
مردم در اسلام برابرند. مردم به یک اندازه فرزند آدم و حوایند. عربی را بر عجمی و عجمی را بر عربی جز به تقوای الهی برتری نیست، آیا (این حقیقت را) رساندم؟ گفتند: آری. گفت: خدایا گواه باش.(18) حضرت سپس فرمود: «لا تأتونی بانسابکم و اتونی باعمالکم، فاقول للناس هکذا و لکم هکذا؛ الاهل بلغت؟ قالوا: نعم. قال: اللهم اشهد؛ نسبهای خود را نزد من نیاورید بلکه عملهای خود را آورید. به مردم همان را میگویم که به شما میگویم. آیا رسانیدم؟ گفتند: آری. گفت: خدایا گواه باش». همچنین در حدیثی دیگر جامعه مؤمنان را به اعضای بدن تشبیه کرد: « مثل المؤمنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل جسد واحد».(19)
یکی دیگر از مصادیق بیعدالتی در حوزه اجتماعی، عدم مساوات در برابر قانون است. در سیره پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله همه مردمان - زمامدار و رعیت، توانگر و نادار، قدرتمند و ناتوان، عرب و عجم، سفید و سیاه، از نظر قانون مساوی هستند و هیچیک را بر دیگری مزیتی نیست. رسول خدا صلی الله علیه وآله این مساوات را سخت پاس میداشت و اجازه هیچگونه تخطی از آنرا به کسی نمیداد. زمانی، زنی از اشراف سرقت کرده بود و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دستور داد که دستش قطع شود. عدهای خدمت حضرت آمدند و تلاش کردند حکم خدا را تعطیل کنند. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بر یکسان بودن همه در برابر قانون تأکید کرد و فرمود: آنان که پیش از شما بودند تنها به سبب چنین تبعیضهایی هلاک شدند؛ زیرا حدود را بر ناتوانان اجرا میکردند و قدرتمندان را رها میساختند.(20) آن حضرت میفرمود: بنیاسرائیل تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره فرودستان اجرا میکردند و بزرگان را معاف میداشتند. همچنین زمانی که زنی از قبیله بنی مخزوم به جرم سرقت محکوم شد و اسامة بن زید تلاش کرد با شفاعت خود، حکم خدا را تعطیل و نظام مساوات در برابر قانون را مختل کند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم او را به شدت از این کارها پرهیز داد و فرمود: امتهای پیش از شما به این علت هلاک شدند که حد (قانون) را درباره فرودست اجرا میکردند و بزرگ را رها میساختند؛ به آن کس که جان محمد در دست اوست سوگند که اگر دخترم فاطمه چنین کرده بود، دست او را قطع میکردم.
حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون فرمان و حکم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همه افراد از رسول اکرمصلی الله علیه وآله گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند. همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرمصلی الله علیه وآله بیان شده است. حکم الهی برای رئیس و مرئوس متّبع است. رأی اشخاص حتی رأی رسول اکرمصلی الله علیه وآله در حکومت و قانون الهی هیچگونه دخالتی ندارد. همه تابع اراده الهی هستند. حتی پیامبر در واپسین ایام حیات خود و با حال بیمار، در مسجد حاضر شدند که مردی که مدعی بود حضرت در یکی از جنگها تازیانهای بر او زده، قصاص کند، که آن مرد به جای قصاص، بر بدن پیامبر بوسه زد.
از دیگر آسیبهای اجتماعی از دیدگاه سیره نبوی، عدم رعایت حقوق دیگران، بالاخص مسلمانان، است. ایشان فرمودند: هر که صبح کند و به امور مسلمانان همت نگمارد از آنها نیست.(21)
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله همگان را به کسب دانش و آگاهی میخواند و آنرا به صورت یک تکلیف دینی بیان میفرمود. آموزش دین بهعنوان اساس کار تربیتی مسلمانان مطرح بود. ایمان باور مبتنی بر معرفت است. از همان ابتدای بعثت آموزش دین اساس حرکت دینی بود.
در عناوین قبل از خوی اشرافی گری و تبعات اقتصادی آن بحث شد. در اینجا به آثار فرهنگی و اجتماعی آن میپردازیم. در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله بهترین مکان برای فخرفروشی ، خودنمایی و کسب افتخار ، جبهههای جنگ بود که از راه دادن هزینه جنگ، مبارزه و غنیمتجویی به دست میآمد و در قالب سرودههای حماسی، به مثابه سند افتخار قبیله و فرد افتخارآفرین، ماندگار میشد. عرب جاهلی حسب و منزلت اجتماعی برآمده از ثروت و شرافت خانوادگی را نشانه اعتبار میدانست.
برای مثال صفوان بنامیه در جنگ حنین میگفت: اگر قرار باشد بنده باشم ارباب قرشی نزد من دوست داشتنیتر از ارباب هوازنی است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای از بین بردن نگاه منزلتی و رقابت قبیلهای اقداماتی از قبیل جایگزین کردن فرهنگ برادری و اخوت دینی به جای ارزشهای منزلتی و قبیلهای انجام داد. پیامبر صلی الله علیه وآله در سخنرانی پیش از جنگ اُحد فرمودند: «هر مؤمنی نسبت به مؤمنان دیگر، چون سر نسبت به پیکر است که چون به درد آید، همه بدن به درد میآید». در حدیبیه وقتی هدایا بین مردم تقسیم شد پیامبر و همسرش امسلمه، همانند دیگران سهم بردند. در جامعهای که غنیمتجویی ارزشآفرین بود، تقسیم غنیمتها بهطور مساوی و قرار دادن سهم برای کسانی که به دلیلهای موجه در جنگ حضور نداشتند و برگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آن، میتوانست از اهمیت غنیمتجویی بکاهد؛ عمرو بن امیه، دو نفر از یهودیان بنیعامر را که پیامبر به آنها امان داده بود کشت و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسایل جنگی و لباسهای آنها را همراه خونبهایشان فرستاد.
اقدام دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این زمینه، پایبندی به پیمان بود. یکی از ویژگیهای اشراف این است که هرگاه مقام و منزلت طرف قرارداد آنها پایینتر باشد یا آن پیمان، منافع آنها را در معرض خطر قرار دهد، آن پیمان را بهطور یکجانبه نقض کنند. پیامبر صلی الله علیه وآله برای از بین بردن این خصیصه، اینگونه عمل کرد. هنگامی که یهودیان و منافقان بعد از شکست مسلمانان در جنگ اُحد به تضعیف روحیه آنان پرداختند، عمر بن خطاب اجازه خواست آنها را بکشد، ولی رسول خدا صلی الله علیه وآله نپذیرفت و فرمود: «یهودیان در ذمّه ما هستند و من ایشان را بیهوده نمیکشم. من از کشتن بیهوده کسانی که شهادت به یگانگی خدا و پیامبری من میدهند، نهی شدهام».
جایگزین کردن ارزشهای معنوی به جای ارزشهای مادی، دیگر اقدام پیامبر در راستای احیای ارزشها بود. پیامبر اسیرانی که توانایی پرداخت فدیه نداشتند بدون دریافت فدیه آزاد میکردند ، از جمله آنها عبید بن عمرو بن علقمه، سائب بن عبید و ابوعزّه عمرو بن عبداللّه بن وهب بودند. پیامبر صلی الله علیه وآله اسیرانی که قرعه به ایشان تعلق گرفت در ازای آزادی یکی از مسلمانان آزاد کردند مانند عمروبن ابوسفیان، از اسیران جنگ بدر که در ازای آزادی سعد بن نعمان بن اکال آزاد شد، ولی از ثروتمندان فدیه خودشان و بستگانشان را گرفت؛ عباس عمومی پیامبر مجبور شد فدیه خود و پسران برادرش را بدهد.
توجه به تواناییهای فردی و دینداری در انتصابها به جای طایفهگرایی و در نظر گرفتن مراتب منزلتی یا دارایی اشخاص، و کوشش در جهت فقرزدایی و کم کردن فاصله فقیر و غنی و دگرگون کردن معیارهای ارزش انسانها، از این مطلب حکایت میکرد که حضرت محمد صلی الله علیه وآله تقوا و علم را نشانه برتری میدانست. در مقابل، روش طبقه مرفه حضور در جنگ و به دست آوردن غنیمت، دادن هزینه جنگ، داشتن منصبهایی ، مانند: فرماندهی ، سقایت ، پردهداری ، رفادت ، ریاست ندوه ، انحصار تجارت ، داشتن اسلحه جنگی و حصار و قلعههای مستحکم بود.
دنیاطلبی، عامل حبط اعمال است. در روز قیامت گروهی را برای محاسبه میآورند که اعمال نیک آنان مانند کوههای تهامه بر روی هم انباشته است، اما فرمان میرسد که به آتش برده شوند. صحابه گفتند: یا رسولاللّه آیا اینان نماز میخواندند؟ فرمود: بلی، نماز میخواندند و روزه میگرفتند و قسمتی از شب را در عبادت به سر میبردند اما همین که چیزی از دنیا به آنها عرضه میشد جهش میکردند تا خود را به آن برسانند.(22)
بهطور خلاصه میتوان گفت حضرت محمد صلی الله علیه وآله اسراف و تجملگرایی را امری مذموم میدانست و برای مقابله با آسیبهای فرهنگی اقدامات زیر را انجام دادند:
1. ترویج سادهزیستی و نفی اسراف و تجملگرایی در گفتار و عمل. پیامبر به کسانی که لباسهای مخصوص اشراف و ثروتمندان را میپوشیدند تذکر میداد. آن لباسها موجب تفاخر پوشنده آن و تحقیر سایرین میشد. پوشیدن لباس کهنه و پاره نوعی اظهار حقارت و فقر بود. علاء بن حضرمی پیراهنی آستین بلند پوشیده بود، آستین پیراهن را به اندازه حدود انگشتهایش کوتاه کردند. یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه وآله با وجود داشتن دو دست لباس نو، جامهای کهنه و پاره به تن داشت. حضرت از او خواستند که لباس نوی خود را بپوشد و وقتی پوشید، فرمودند: آیا اینطور بهتر نیست؟ لباس رسول خدا بسیار ساده بود؛ پیامبر صلی الله علیه وآله لباس گرانقیمت خویش را به اسامة بن زید که جوان بود دادند و خودشان لباس ارزان قیمت پوشیدند.
3. مقابله با نمادهای اشرافیگری، چون هدیه و میهمانی دادن اشرافگونه. پیامبر صلی الله علیه وآله هدیه مشرکان را نمیپذیرفت و برای هیچ یک از پادشاهان و اشراف هم عصر خود هدیه نفرستاد. آن حضرت، در هیچ مرحلهای از زندگانی خویش مهمانیهای تجملی برگزار نکردند و در اینگونه مراسم نیز حضور نداشتند. پس از آنکه ابو براء عامر بن مالک بن جعفر برای آن حضرت دو اسب و دو ناقه هدیه آورد، پیامبر فرمود: من هدیه مشرک را نمیپذیرم.
3. پیامبر صلی الله علیه وآله، برای جلوگیری از تشکیل طبقه اشراف جدید (نوآمدگان یا افراد نوکیسه) در جامعه اسلامی، به فقیران سفارش میکردند که در مسیر اشراف قدم نگذارند؛ پیامبر هنگام آمادگی برای جنگ خیبر به ابوعبس بن جبر که فقیر بود و زاد و توشه راه و خرج خانوادهاش را نداشت، فرمود: « ای ابوعبس تو و دیگران یاران فقیرت اگر سلامت باشید و کمی زنده بمانید، مالتان زیاد خواهد شد و آنچه که برای اهل خود باقی میگذارید فراوان شود، پول و بردههای شما زیاد میشود و این به سود شما نیست».
4. تغییر نگرش درباره زنان؛ در نگرش جاهلی، زن زندگی نیابتی داشت. رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم با بیان جایگاه واقعی زن و ارزش دادن به او، نگرشها را متحول کرد. حضور فعال همسران پیامبر ، حضرت فاطمهعلیها السلام و زنان هم عصر او در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دلیل این مدعاست.
5. توجه نکردن به مراتب منزلتی در معاشرتها ، واگذاری منصبها ، مجازاتها و سایر امور. وسایل و ابزار زندگی افراد سرشناس به دلیل گران قیمت بودن آنها و نیز تعلق داشتن به اشخاص برجسته، مورد توجه خاص دیگران است؛ برای نمونه، میتوان به شتر ابوجهل اشاره کرد که به قول واقدی ، شتری گزیده و مهری بود که در جنگ بدر نصیب پیامبر صلی الله علیه وآله شد. قریش حاضر بود در مقابل آن ، صد ناقه بپردازد ، ولی پیامبر صلی الله علیه وآله نپذیرفت و عاقبت، آن شتر از طرف هفت نفر در حدیّبیه قربانی شد.
6. جلوگیری از ساختن خانههای مجلل. عباس عموی پیامبرصلی الله علیه وآله حجرهای ساخت، رسولخدا صلی الله علیه وآله به او فرمودند: آنرا ویران کن. عباس خواست معادل ارزش آنرا در راه خدا بدهد ، اما پیامبر صلی الله علیه وآله تأکید کردند که آنرا ویران سازد.(23)
7. شکستن بتها و مبارزه با شرک، بتسازی و سنتها و آداب و رسوم جاهلی بتپرستان و تخریب مسجد ضرار که با نیت غیرالهی ساخته شده بود.
8. اهمیت دادن به نیت و محتوای عبادت و توسعه مصادیق عبادت. از نظر پیامبرصلی الله علیه وآله عبادت کردن فقط راز و نیاز در عبادتگاه نبود بلکه هر کاری که با نیت الهی برای انجام فرمان خداوند صورت گیرد ، عبادت است. پیامبر در سخنرانی قبل از جنگ اُحد فرمودند: « هرکس، چه مسلمان و چه کافر ، اگر نیکی کند مزد او برعهده خداست که در این جهان یا آن جهان پرداخت خواهد شد».
9. توجه به معیارهای معنوی، مانند نیکوکاری ، کمک به همنوع، عدالت ، پرداخت صدقه. پیامبرصلی الله علیه وآله درآمد غنیمتهای بنینضیر را، که به آن حضرت اختصاص داشت ، بین خویشان خود تقسیم میکردند و به هر کس که مصلحت بود لطف میفرمودند. ایشان مصرف سالیانه جو و گندم خانواده خود و فرزندان عبدالمطلب را از نخلستانهای بنینضیر تأمین میکردند و اضافه آن را صرف خرید اسلحه و اسب برای جنگ میکردند. صدقات آن حضرت از همین محل و همچنین از اموالی که به او هبه کرده بودند، تأمین میشد. رسول خدا هیچ سائل و فقیری را محروم نمیکرد، ولی توانگران و کسانی که قدرت کسب داشتند، از خمس بهرهای نداشتند.
در مجموع، میتوان گفت سیاست پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله تابع اخلاق و سعادت بود. ایشان برای حکومت آسیبهایی در ابعاد مختلف شناسایی میکند؛ به شکلی که عدم توجه به آنها موجب رکود و زوال حکومت اسلامی - همانند دیگر حکومتها - میگردد. مهمترین آسیبهای حکومت اسلامی را موارد زیر میدانند: تفرعن، اشرافیگری و اتراف، محافظهکاری و واپسگرایی، بحران جانشینی ، بیعدالتی و عدم مساوات در ابعاد مختلف ، رابطهگرایی، بیتوجهی به سرنوشت دیگر انسانها، تجمل و مصرفگرایی، فقر و فاصله طبقاتی و نقض حقوق شهروندان و از جمله حقوق اقلیتها.
پي نوشت ها:
13) همان، ج 27، ص 67.
14) ر . ک: اروجلو، پیشین.
15) همان.
16) حدید (57) آیه 25: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط».
17) شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 379.
18) تاریخ الیعقوبی، ج 3، ص 110: «الناس فیالاسلام سواء، الناس طف الصاع لادم و حواء، لافضل عربی علی عجمی ولا عجمی علی عربی الا بتقویاللّه، الا هل بلغت؟ قالوا: نعم. قال: اللهم اشهد».
19) علاءالدین هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، (بیروت: مؤسسةالرسالة، 1985 م) ج 1، ص 143 و 149، حدیث 694 و 695.
20) میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 18، ص 7: «انما هلک من کان قبلکم بمثل هذا، کانوا یقیمون الحدود علی ضعفائهم و یترکون اقویائهم».
21) محمد بن محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 293. «من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم».
22) لئالی الاخبار، ص 465. «لیجیئن اقوام یومالقیمه و اعمالهم کجبال تهامه فیومر بهم الی النار قالوا یا رسولاللّه أمصلین؟ قال نعم یصلون و یصومون و یاخذون هنا من اللیل فاذا عرض لهم شیء منالدنیا وثبوا الیه».
23) ابن سعد، الطبقات الکبری، (بیروت: دار بیروت، 1405 ق / 1985 م)، ج 4، ص 22.
/ن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}